در جستجو

  • خانه 

در جستجوی روحم

15 مهر 1404 توسط طلبه ی در حال جستجو

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه.

امروز میخوام اولین دلنوشته م رو برای شما بنویسم با موضوع چرا من یک طلبه شدم یا چطور شد که طلبه شدم ؟

نمی‌دونم دقیقاً از کی شروع شد شاید از اون دنیا

ولی اینو خوب می‌دونم که زمانی که نوجوون بودم احساس معنویت بیشتری می‌کردم شاید اون زمان بود که حس کردم که دوست دارم طلبه باشم یا حتی قبل از طلبگی ،دوست داشتم که با دین بیشتر آشنا بشم ،در نتیجه شاید علاقه من از اونجا شروع شد 

نه صرفاً به طلبگی بلکه به درس‌های طلبگی علاقمند شدم شاید این بهتر باشه .

در نهایت با مخالفت خانواده نتونستم وارد این مسیر بشم تا بعد از ازدواج که بازم دوست داشتم برم دانشگاه . و اما زمانی رسید که تصمیم گرفتیم اقدام کنیم برای بچه‌دار شدن

اونجا بود که فکر کردم حوزه بهتر میتونه کمکم کنه .

چون نمی‌خواستم درسم متوقف شه گفتم زمانی که قرارِ بچه‌دار بشم و همسرداری رو داشته باشم درس حوزه رو بخونم تا بیشتر از این تحصیلم عقب نیفته و بعد از اینکه از این شرایط عبور کردم وارد دانشگاه بشم چون دانشگاه رو هم دوست داشتم .

در نهایت با خیلی شک و شبهه وارد حوزه شدم و هنوز و هنوز و هنوز مطمئن نبودم که مسیرم درسته .

زمانی که رفتم برای نهایی کردن ثبت نامم یه ترسی داشتم که، واقعاً کار درستی میکنم ؟واقعاً جای درستی اومدم ؟

منظورم اینه جایی که الان اومدم واقعاً مربوط به مسیر و هدف زندگیمه یا یه چیز موقتی که قراره ازش بزنم بیرون یا قراره زمانم رو بزارم و به نتیجه نرسونتم ؟

اما از روز اول حوزه علمیه همه چی تغییر کرد و هر روزی که گذشت ؛ مطمئن تر شدم (الان چهارشنبه ست ویک هفته شده )

بیشتر از هر چیزی اون اواخری که می‌خواستم وارد حوزه بشم دلم می‌خواست جایی برم که معنویتم بیشتر بشه

 حس می‌کردم خیلی به دنیای مادی نزدیک‌تر شدم حساب و کتابام خیلی مادی شده و دوست داشتم وارد فضایی بشم که منو خیلی به دنیای معنوی نزدیک‌تر کنه 

و الان هنوز شروع کارم اما به این هدفم دارم نزدیک‌تر می‌شم یعنی حس می‌کنم این مسیر من رو به این هدف می‌رسونه .

روز اول حوزه ، مدیر سخنرانی داشت.

یک جمله مدیرمون منو به امام زمانم نزدیک‌تر کرد .

نه !نزدیکم نکرد ، یهو هلم داد .

 نه اینکه قبلاً هیچ نزدیکی نبوده‌ها نه!

 خیلی دوسشون داشتم اما حس می‌کردم که بیشتر فاصله گرفتم این روزا و این حس بدی بهم می‌داد اما همون جایی که مدیر گفت زمانی که بلند میشی و دستتو روی سرت می‌ذاری و میگی السلام علیک یا حجت بن الحسن العسکری «عج»، امام زمان عجل الله تعالی فرجه برمی‌گرده هر جایی که باشه و به تو نگاه می‌کنه

 قلب من رو این جمله لمس کرد

 و من عاشق این شدم که بلند شم و به آقا سلام کنم و هیچی به اندازه این جمله نمی‌تونست کاری با روحم کنه که هر لحظه دلم بخواد سلام کنم به بهترینِ دنیا و آخرتم

از امام زمانم ممنونم که این جمله رو به من رسوند و به من نگاه می‌کنه 

با اینکه می‌دونم به هممون نگاه می‌کنه

 تا اینجا فکر کنم کافی باشه برای اینکه این مسیرو ادامه بدم.

 

برای شما چه جمله ای قدم هاتون رو محکم تر کرد توی این مسیر؟ 

 نظر دهید »
مهر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    

در جستجو

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • روح ، امام زمان عجل الله حوزه طلبگی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس